Too late!
- چون وبلاگ نویس و وبلاگ خون تنبلی هستم، همین الان فهمیدم که از یلدا خیلی گذشته.
- اگه قبل از یلدا هم بود، من عمرا 5 نفر رفیق وبلاگ نویس پیدا می کردم.
ولی چون بازی با حالیه قسمت اولش رو پایه می شم، به جهنم که دیر شده! اگه مشکلی هست، حاضرم بازنده بازی باشم
این 5 تا مورد رو داشته باشین. عمرا فکرش رو هم نکردین:
- من هیچی نمی شم. اینو مادربزرگم توی خواب بهم گفت. خدا رحمتش کنه.
- چند شب پیش موهای خواهرم رو رنگ کردم.
- چیزی که بیشتر از همه ازش می ترسم اینه که توی یه جای تنگ گیر کنم و نتونم تکون بخورم.
- خوشحالم که دارم پست فارسی می نویسم. از این که وبلاگم انگلیسیه پشیمونم.
- امروز صبح یه سوتی ناجور دادم، اونقدر ناجور که نمی تونم تعریفش کنم. شبیه سوتی دیگه ای بود که 3-4 سال پیش داده بودم و میشه درگوشی تعریفش کرد.
2 Comments:
اولا! بچه ها به منم دیر گفتن، ولی الاضاحر مثکه اسمش مهم نیست
دوما! تو به هر حال باید به این بازی دعوت میشدی (آخه تو ممدی). پس اینکه وبلاگ داشتی، دلیل دعوت من نبود :D
ghorbunet amir jun.
Post a Comment
<< Home